دو قرن سکوت و چراهایش

باقر قربانی هویه

 

 

بسیاری از کتاب خوانان و اهالی مطالعه در ایران با کتاب ارزشمند دو قرن سکوت» نوشته دکتر عبدالحسین زرین کوب، آشنایی دارند. با توجه به توضیحاتی که در پی می آید شاید حق داشته باشند کسان بسیاری که علت نام گذاری چنان کتابی را در نیابند.

دو قرن سکوت اشاره ای است به تاریخ دو قرن اول اسلامی در ایران. در این اثر مطالب فراوانی پیرامون معرفی شبه جزیره عربستان و چگونگی فرهنگ و طرز زندگانی ساکنان آن پیش از ظهور اسلام و سپس اعلام نبوت حضرت محمد(ص) به عنوان آخرین پیام­آور الهی، آمده است. آن گاه به جنگ ها و کشمکش های داخلی و سپس در عصر عمر، خلیفه دوم به حمله و هجوم مسلمین به سرزمین های دیگر و از جمله ایران می رسد و در ادامه به دیگر وقایع مهم این دوره دویست ساله می پردازند.

پس از شهادت حضرت علی(ع) در سال 41 هجری معاویه یکی از ناخلف ترین مردم آن روزگار، بر مسند خلافت تکیه می زند. او و جانشینانش نسبت به ایرانیان که آنان را موالی (بندگان) می خواندند از اِعمال هیچگونه ظلم و بدرفتاری در حق اینان دریغ نمی ورزیدند. ایرانیان که در آغاز کار با شور و عشقی وافر به این دین الهی که می گفت دین برابری و عدالت است، می گرویدند، پس از کاخ نشینی بنی امیه و بی عدالتی های وحشتناک آنان، از حکومت عرب سرخورده و در پی نجات خویش بر آمدند و از این رو سرداران بزرگی چون ابومسلم، به­آفرید، استاذ سیس و المقنع و سپس سنباد و برازنده و در نهایت بابک و مازیار و افشین، پرچم طغیان علیه اعراب را بر دوش کشیده و هر یک در مقطعی از این دوره دویست ساله مزاحمت های جدی برای تازیان فراهم ساختند.

ابومسلم توانست خلافت را از خاندان بنی امیه به آل عباس انتقال دهد. اگر چه در نهایت خود فدای دسیسه های ناجوانمردانه منصور عباسی شد. دیگران هم انقلاب های تندی را بر پا داشتند که البته بزرگ ترین شان بوسیله بابک خرم­دین بود ظاهرا می خواست آئین مزدک را احیا کند و رفتاری بر اساس عدالت و مساوات در جامعه برقرار سازد. در مورد بی عدالتی های این دوره، اکرم بهرامی می نویسد:

قرن دوم هجری، در قلمرو عباسیان، قرن نهضت ها و قیام­ها، قرن مبارزه مردم علیه بیدادگری­های خلفاست و هدف این مبارزه و جنبش ها از بین بردن قدرت خلفا و تسلط عرب در ایران بوده است.» [1]

پیداست که ستم پیشگی اعراب در ایران تحمل ایرانیان را به نهایت رسانده است که بسیاری از آنان پیرامون چهره های مخالف عرب گرد آمده اند تا علیه آنان کاری کنند.

در این دوره همان گونه که استاد مطهری نیز در انتقاد از نام کتاب مورد بحث اشاره دارد، ایرانیانی که از همان آغاز اعلام رسالت محمدی(ص) و شنیدن نوای رهایی بخش و عدالت خواه پیام الهی، با شور و شوق فراوان، به اسلام روی آورده و آن را پذیرا شدند و در راه آن حاضر به هر گونه فداکاری نیز گشتند و در جهت پیشرفت فرهنگی-علمی آن نیز سخت به تکاپو افتاده و آثاری ارجمند از خود بر جای نهادند.

کسانی چون آل نوبخت، فرزندان شاکر خوارزمی، ابومعشر بلخی، سیبویه، ابن قتیبه و . از جمله بزرگان علمی-فرهنگی این دوره اند که هر یک منشاء خدمات ارزشمندی شدند. حال با توجه به این که در چنین روزگاری که ایران و ایرانی هم در بعد فرهنگی-علمی سخت به تکاپو و تلاش است و هم از جنبه های ی-اجتماعی، سراسر مملو از تحرکات ضد تازیان است و انقلاب های پرشوری را رقم زده است، پس چرا باید آن را دوره سکوت و س نامید؟ استاد مطهری می نویسد:

اسلام برای مردم ایران و ایرانی در حکم غذای مطبوعی بوده که به حلق گرسنه ای فرو رود » [2] که این سخن البته حرف درستی است. سپس استاد در توضیح اینکه چرا برخی از مستشرقین مانند سرجان ملکم انگلیسی این دوره دویست ساله از حکومت اموی و عباسی را دوره س و سکوت نامیده اند معترض است و می گوید اینان آثار علمی فراوانی که در همین روزگار به دست ایرانیان مسلمان پدید آمده است را نادیده می گیرند و هم از این رو آن را دو قرن سکوت می نامند.

در این دویست ساله اگر چه از یک سو آثار علمی ارزشمندی بوسیله دانشمندان ایرانی به زبان عربی به عرصه فرهنگ عرضه شد، اما از دیگر سو بسیاری از کتب و آثار علمی ایرانیان به وسیله عمال نابخرد خلافت از بین رفت. شک نیست که در هجوم تازیان، بسیاری از کتاب ها و کتابخانه های ایران دستخوش آسیب فنا گشته است».[3]

اعراب پس از ورود به سرزمین ایران، همواره از به قدرت رسیدن دوباره ایرانیان بیم داشتند و عامل زبان را مهمترین وسیله چنین خواسته ای از سوی مردم ایران می دانستند، لذا در نابودی زبان پارسی سعی بلیغ داشتند، آنچه از تأمل در تاریخ بر می­آید این است که عربان از همان آغاز درصدد برآمدند زبان ها و لهجه های رایج در ایران را، از میان ببرند، آخر این بیم هم بود که همین زبان ها، خلقی را بر آن­ها بشوراند و ملک و حکومت آنان را در بلاد دور افتاده ایران به خطر اندازد. به همین سبب به مخالفت برخاستند»[4] . بنابراین چندان چیزی از اندیشه های مکتوب ایرانیان، برای ملت ایران بر جای نماند. اما علت این نامگذاری . . .

در طول این دو قرن، زبان ایرانی خاموش شد و همه جا زبان رسمی و حکومتی، زبان تازی بود. از زمان حجاج و به دستور وی کار نوشته های دیوانی و حکومتی که تا آن زمان به پارسی انجام می گرفت یک باره به زبان تازی بدل گردید. شعر هم که بیانگر احساسات ملی و قومی هر ملتی است تا حد زیادی از رونق افتاد به ویژه خلفا که مظهر قدرت ی-دینی شناخته می­شدند، چندان عنایتی به آن نداشتند و از این مهمتر شعر پارسی بود که چون گویندگان پارسی در آن به مفاخر ملی و قومی خود می­بالیدند، نه تنها مورد لطف خلیفه واقع نمی شدند که چنین شاعرانی مورد توبیخ و تنبیه هم قرار می گرفتند. وضع بر این منوال بود تا روزی که یعقوب لیث صفار، آن بزرگ مرد ایرانی بر علیه خلافت عباسیان شورید و سیستان را از چنگ عمال خلیفه بدر آورد و خود در آن جا به امارت نشست. در این موقع چنانچه معمول دربارها بود، شاعران به مدیحه گفتن در حق او برخاستند و او را در اشعاری به زبان تازی (زبان مرسوم و رایج حکومتی عصر) ستودند. یعقوب اعلام می دارد که چیزی که من اندر نیابم، چرا باید گفت» زیرا ظاهرا یعقوب عامی و بی سواد بوده است. گرچه این امر بعید می نماید. به هر روی محمد بن وصیف دبیر رسائل یعقوب حاضر بود و او مردی سیستانی (سگزی) بود پس در دم شعر پارسی گفتن می آغازد و امیر را به زبان پارسی می ستاید.

و از این زمان است که پس از دویست سال سکوت، (از سال 41 هجری تا 247 هجری که زمان به امارت نشستن یعقوب لیث است) زبان خاموش ایرانی، گشوده می شود و به تدریج به شکوفایی و پویایی می رسد و در پی آن شاعران بزرگی در پهنه ادب پارسی ظهور نموده، آثار گران سنگ و بی مانندی چونان، شاهنامه فردوسی، مثنوی معنوی، غزلیات سعدی و حافظ، پنج گنج نظامی، رباعیات خیام و . به جهان و جهانیان عرضه می دارند که برخی از آن ها نیز به بسیاری از زبان های زنده دنیا ترجمه شده و در اختیار صاحبان ذوق و معرفت قرار گرفته است.

و این جاست که به درستی در می­یابیم دو قرن سکوت، تاریخ دویست سال خاموشی زبان پارسی است و لاغیر.

 

 

تاریخ چیست؟

تاریخ مسیر تحول و تکامل فرهنگ، هنر و تمدن جوامع بشری را نشان می دهد.

 

 

تاریخ با ما سخن می گوید و به پرسشهای ما پاسخ می دهد.

 

همواره تشویق کنیم که همگان

تاریخ بخوانند.

 

فرزانگی و پرمایگی هر ملتی، در تاریخ آن تبیین می گردد.

 

 

 

[1] - اکرم بهرامی، تاریخ ایران، دانشسرای تهران، 1350، ص215، و نیز . تاریخ ایران بعد از اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب ص 452

[2] - خدمات مقابل اسلام و ایران، انتشارات صدرا قم، چاپ دهم 1359، ص 669

[3] - دو قرن سکوت، ص 96

[4] - همان، ص 95


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها